رمان
«زیر سایه ی افرا» رمانی پرماجرا و گاه طنزآلود در مورد بهار، دختری
شوخ و سرزنده است که بنابر پیشنهاد عمویش برای کار به کشور کانادا
مهاجرت میکند و در آنجا با چالشهای جدیدی مواجه میشود که میبایست
خود را با آنها سازگار کند. در آن میان به دنبال دوستی قدیمی نیز میگردد
که به طور ناگهانی از زندگیاش خارج شده است... بعضی آدما مثل یه جرقه به زندگیت درخششی ناگهانی میدن، ولی زود محو میشن و در مقابل آدمایی هم هستن که نورشون ملایم و همیشگیه.
|
نظرها
کتاب زیر سایه افرا رو خوندم
بسیار زیبا بود طوری که ازش دل نمیکندم، چند وقتی بود که هیچ رمان ایران منو اینجوری مجذوب نکرده بود. قلمتون بسیار شیواست و لذت بردم.
امیدوارم همیشه تندرست و سلامت باشین.
الان در حال مطالعه کتاب یاس آنسوی پرچین هستم و همین اول کار عاشق فضای ساده و بی آلایش کتاب و شخصیتهاش شدم ولی دلم نمیاد زود کتاب رو تمام کنم.
الان آخرین کتاب از سری کتاب هاتون رو خوندم. منظورم زیر سایه افرا هستش، الان دیگه همه کتاب های شما رو خوندم و از یک به یک آنها درس زندگی یاد گرفتم، مخصوصا کتاب زیر سایه افرا که درس های زیادی به من یاد داد. عاشقانه آروم و ملایمی داشت و یه چیزش که خیلی خوب بود اینکه اطلاعات جدیدی راجع به کانادا فهمیدم. فضاسازی داستان هم عالی بود و بهار که اینقدر باحال بود و از دستش خندیدم. مخصوصاً در مقابل ماکان که همیشه مخالف رفتارش بود.
این چند وقت کتاب های شما رو به مادرم هم معرفی کردم و تا به حال دوتا از آثار زیباتون رو خونده و مثل من لذت برده. بی صبرانه منتظر کتاب های جدیدی از شما هستم. امیدوار همیشه سالم و سلامت باشین.
خواننده تسخیر میشد و یادش همیشه در ذهن باقی میمونه.
لبخند بر لب میاره و همزمان اشک آدمو جاری میکنه. وثابت میکنه که عشق واقعی وجود داره و سن و سال نمیشناسه. از شما ممنونم بانوی قصه و قلم که با کلمات و توصیفات زیبا به داستان رنگ و روغن میزنید تا در ذهن ما خوانندگان ماندگار شود. منتظر اثر جدید شما میمانم.
و رمانهای خانم بهاره باقری همگی در عین جذابیت و زیبایی پر از درسه و جملات ناب و نکتههای نغز.
ضمنا از شخصیت عمه سودی بسیار خوشم آمد، چون همیشه حضورش انرژی مثبت داشت. بهار و ماکان و عمو سیروس هم که جای خود داشتند.
دستت و قلمت توانا، باعث افتخار باقریها هستی عزیزم. سلامت و پایدار باشی.
رمان با نثری روان نوشته شده که فضاسازی عاطفی متناسب، شخصیتهای گیرا، شعرهای زیبا، بکارگیری اصطلاحات فرنگی به سبکی طنزگونه، اوج متناسب با کشمکش شخصیت های آن و فرجام باورپذیرش، از مهمترین ویژگیهای این کتاب می باشد.
در این داستان، برف تمام زشتیهای زمین را زیر پوششی سپید پنهان کرده و جایی که انتظار می رود جمود را پیشکش آدمیان کند، پویایی "بهار" ضمن پایبندی به پیمان هایش، هزاران حرف برای گفتن دارد. داستان، کالبدشکافی جنبه های ناپیدای مرتبط با مهاجرت به فراسوی مرزها نیز می باشد.
نقل از صفحه 328: "کویر بودم و بارانی از تو باغم کرد / بهار می شوم ار بارشی دوباره کنی"
سپاس بیکران من پیشکش شما نویسنده گرامی که با قلمی توانا نه تنها به داستان هایتان زندگی میبخشید، بلکه افق جدیدی را بر روی خوانندگان تان میگشایید.
بنده این کتاب را با توجه به موضوع مهاجرت خریدم وخواندم. متن داستان بسیار باطروات و دلنشین بود و از نظر احساسی و نشان دادن روابط شخصیت ها بسیار قوی.
بدین وسیله از شما نویسنده کاربلد قدردانی میکنم و امید دارم این راه را ادامه دهید و سوژههای جالبی همانند این رمان انتخاب بفرمایید.
داستان زیر سایه افرا آنقدر خوب تعریف شده که در هنگام خوندنش آرزو میکنی ای کاش واقعیت داشت.
بهار ، مهران، ماکان و تمام شخصیتها حقیقی و ملموس هستند و داستان در کشور کانادا اتفاق میافته که آدمو جذب میکنه.
این کتاب، علاوه بر روان و گیرا بودن قلم نویسنده، اطلاعات خوبی در مورد مسائل روانشناسی و اجتماعی میده و اصلا حوصله خواننده رو سر نمیبره.
چند صباحی بود که کتابی اینچنین بهم نچسبیده بود.
پیشنهاد میکنم بخونینش که هیچ تعریفی با لذت خوندنش برابری نمیکنه.
روزهایی بود که دلم فقط فراموشی میخواست و گم شدن تو دنیایی غیر از واقعیت که کتاب زیر سایه افرا به دستم رسید و حتی شهر و کشورم را تغییر داد. کتابی که برام شد همه چیز. شخصیت های واقعی و محبوبی که حتی وقتی کتاب نمیخوندم بهشون فکر میکردم.
ازتون متشکرم خانوم باقری که جسم و روح منو احیا کردین. چقدر زیاد این داستان قوی بود و کشش داشت. تا آخر از تمام خطهاش آموختم و لذت بردم.ممنون که مینویسین و دنیای امن کتاب هاتون به فکر خسته ما آرامش میده.